می گفت چرا عشق مرا نهان کنی؟

می گفتم آن را که عیان است چه حاجت به بیان است؟

می گفت چگونه عشق مرا نهان کنی؟

می گفتم اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم، نهان شدنی زری نیست

می گفت تا به کی عاشق مانی؟

می گفتم تو لب تر کن، من تا همیشه تاریخ عاشقت می مانم.

می گفت مرا می شناسی؟

می گفتم تو همانی که دلم را برده، تو همانی که حسرت دیدن اش را به جانم انداخته، تو همانی که مرا تا آسمان ها برده، تو همانی که.

دیگر چیزی نگفت، خیالش از پیشم رفت.



 

چه‌گونه ابزارهای اتوماسیون اینستاگرام برندها را آزار می‌دهد

من با خیالت دلخوشم، دلخون مکن با رفتنت

تو ,همانی ,مرا ,گفتم ,نهان ,عشق ,می گفت ,همانی که ,می گفتم ,تو همانی ,مرا نهان

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مشاوره کسب و کار شما دل نوشته های یک دیوانه دانلود کتاب ریاضی عمومی 1 حسین فرامرزی شستشوی فرش ماشینی و دستباف خدمات اینترنتی باقرالعلوم ع بروجن جُغدِ سفید فروشگاه اینترنتی 500400 پیچ و رولپلاک سنگ نما MAJ Arts Studio